نویسنده | فلیکس گتاری |
مترجم | حامد فولادوند - مهدی رفیع |
ناشر | نشر شما |
صفحات | 122 |
اندازه کتاب | 14*21/ جلد نرم |
مقدمه:
مستقل خویش را از میان تفکراتی میگشاید که در حیات فلسفی او سهم داشتهاند. از این رو، تلاش او در جهت فاصلهگیری از شکلهای مسلط نظریه و کنش، سبب انزوا و تنهایی عمیقی میشود که حاضر به تنسپاری به هیچ نوعی از معیارهای کلیشهای و قراردادیِ بودن و اندیشیدن و سازش با آنها نیست: «تنها اگر از فاصلهای نزدیکتر فلیکس را ببینید، درمییابید که بسیار تنهاست.
. او میان فعالیتهایاش یا در وسط یک جمع، میتواند عمیقاً در تنهایی فرو رود» (Ibidem: 219). این «ترسیم پرترهی یک مبارزه سیاسی، روانکاو نامعمول و فیلسوف» که در طول زندگیاش گروههای تحقیقاتی بسیاری را شکل داده، به مثابه «فردی تنها» شاید در بادی امر عجیب به نظر برسد، اما بیشک دقیقترین توصیفی است که میتوان از «تکینهگی جمعی گتاری» (برای واژهی تکینهگی، ن.ک.به: ص50، پانویس شمارهی 1) ارائه داد و لایههای پیچیده و تودرتوی اندیشهای را چینهنگاری کرد که کاملاً ناهمگن و نامتعارفاند: تجمع خطوط فکری، فلسفی، شیزوکاوانه، سیاسی، هنری و…در یک اندیشمند. همین امر سبب میشود که آگاهانه از هر گونه فروکاست و تشریح یک جانبهی اندیشهی گتاری به «هویتی واحد» خودداری کنیم، چرا که «باز-نمایی» آن درون کلیتی تمام بدون تقلیلاش به «تصویر یک روح زیبا» ناممکن است.
کارآموزی غریب فکری و فلسفی گتاری، که هرگز فلسفهی دانشگاهی را به شکل رسمی به پایان نبرد، و رواندرمانی را از طریق کار تجربی در درمانگاه لابورد آموخت، یکی دیگری از جنبههای فاصلهگیری او از جریان «فلسفهی دانشگاهی» فرانسه و در کل، فلسفهی قارهای اروپا است. میتوان گتاری را نوعی «فیلسوف خودآموخته» دانست که «ایدهربایی»هایاش از آثار فلسفی یادآور خلاقیت یک هنرمند است در تبدیل مواد خام به اثر هنری، به گونهای که امضای او را میتوان در پای نمودارها و مفهومهایاش دید. شکلگیری اندیشهی گتاری در دههی پنجاه که با سیطرهی ساختارگرایی و اگزیستانسیالیسم پدیدهشناختی همراه بود، سبب شد که موضع بعدی او در فاصلهگیری از این دو جریان، که پس از مه 68 روی داد، اهمیتی ویژه بیابد. گتاری که در دههی 60 به نابسندگیهای اجتماعی، سیاسی و نظریِ روانکاوی پی برده بود، در همان دهه، متأثر از رویکردهای «رواندرمانی نهادی»، نخستین تغییر شکلهای خود را بر مواد روانکاوانه آغاز کرد. برای او از یک سو، روانکاوی ساختارگرا و اهمیتبخشی شدید به جایگاه زبان در ناخودآگاه و از سوی دیگر، خوانش ساختارگرای آلتوسر از سرمایه قادر نبودند، پیوندهای عمیق و درخوری میان روان و جامعه برقرار کنند، و همواره آنها را به یک دوگانهباوری بنیادین فرومیکاستند، این شاید نخستین نارضایتی اساسی گتاری از رویکردهای فرویدی-مارکسیستیِ مکتب فرانکفورت و آمیزههای لکانی-آلتوسری بود که در آنها تقابلهای دوتایی و تمایزهای روان و اجتماع به شکل پایهای حفظ میشدند.
نظری درباره این کتاب دارید ؟