نویسنده | برنارد دسپانیا |
مترجم | رسول رکنی زاده |
ناشر | ققنوس |
صفحات | 694 |
اندازه کتاب | 14*21/ جلد سخت |
فهرست:
سخن مترجم
پیشگفتار
– بخش اول: واقعیات فیزیکی و مسائل مفهومی مرتبط با آنها
1. نمایی کلی
تصویری کلی
بعضی تعاریف مفید
2. فراتر رفتن از محدودههای چارچوب مفاهیم آشنا
مقدمه
از هستی شناسی ارسطو تا واقع گرایی قریب دکارت و هستی شناسی گالیلهای
گریزی مختصر به هستی شناسی
فراتر رفتن تدریجی
مسیرهای ذرات و «شواهدی» گمراه کننده
شعر درباره وجود یا عدم اشیای پنهان: ذرات و دریای دیراک
هستی شناسی «ساختگی »
اشاراتی به مباحث بعدی
3. جدایی ناپذیری و قضيه بل
همبستگی از دور: قضيه بل
موضعیت و فضيه بل
بحث و استلزامات فلسفی
4. عینیت و واقعیت تجربی
عینیت قوی و عینیت ضعیف (معروف به بين الاذهانیت)
مسئله اندازه گیری و واقعیت تجربی
«قواعد کوانتومی» و «زنجیره فون نويمن»
5. فیزیک کوانتومی و واقع گرایی
عینیت قوی و واقع گرایی
توافق بين الاذهانی
توافق بين الاذهانی و واقعیت تجربی
نگاهی اجمالی؛ کارناپ، کواین، پریماس؛ هستی شناسیهای نسبی
6. قوانین جهان شمول و مسئله «واقعیت»
مفهوم «چارچوب نظری»
تقابل با جهان شمول گرایی و «واقع گرایی درباره هستندهها»
فيثاغورس گرایی (اینشتین گرایی)
نکاتی درباره دو نوع «ماکرو۔ واقع گرایی»
مکانیک کوانتومی به عنوان یک چارچوب نظری جهان شمول
پاد واقع گرایی
7. پادواقع گرایی و فیزیک؛ مسئله اینشتین – پادولسکی۔ روزن؛ عملیات گرايي روش شناختی
مقدار یک کمیت فیزیک کوانتومی در چارچوب پاد واقع گرایی
عملیات گرایی (معروف به ابزار انگاری)
…………………………………………………..
پیشگفتار:
رازهای بزرگ فلسفی در قلب فیزیک معاصر جای گرفته و تاکنون افراد بسیاری به وجود آنها پیبردهاند، هرچند فقط اشخاصی معدود درباره سرشت آنها ایده دقیقی دارند. امیدوارم کتاب حاضر این موضوع را روشنتر سازد؛ ليكن هدف این کتاب، در واقع، بزرگ تر است، زیرا قصد آن صرفا روشن کردن این مسائل نیست. همچنین، در این کتاب، تلاش نمیکنیم تا خاطر دیگر فیزیکدانان را از بروز معضلات مفهومیای که احتمال میرود مانع گسترش سریعتر رشته تخصصی آنها شوند آسوده کنیم. هدف نهایی این کتاب روشن ساختن این موضوع است که در حال حاضر هر رویکرد فلسفی محتاطانهای در قبال یک جهان بینی، باید اطلاعات حاصل از فیزیک معاصر را به جد مد نظر قرار دهد. در حالی که اذعان می کنیم فیلسوفان باید روی سرشت ژرف معرفت تعمق کنند – که نقش اصلی آنهاست – در این کتاب باید این موضوع روشن شود که آنان نمیتوانند نظام های خود را فقط بر تأملات خودشان بنا کنند، بلکه برای ایشان ضروری است یافتههای منابع دیگر را نیز لحاظ کنند. از باب نمونه، گاهی ادعا میشود که هر تازه کاری در فلسفه باید، در اولین برآورد، منبع الهام خود را از میان افلاطون یا ارسطو انتخاب کند: عقیدهای که به نظر پذیرفتنی میرسد. اما گفته میشود که اغلب این انتخاب کاملا اختیاری است و منحصر به گرایش ذهنی فرد بستگی دارد. در حقیقت این سخن درست نیست.
نظری درباره این کتاب دارید ؟